دوست داشتم شاعر بودم و در شعرهایم به دیوارها اشاره می‌کردم، به راه‌پله، به قاشق‌ها، به چنگال، به قابلمه، به دیگ‌های کوچک مسی و به ملافه‌های سفید. دوست داشتم در شعرم دیوارهایی که به گرمی نگاهم می‌کنند حضور داشته باشند. دیوارهای امن؛ گلیم‌های بزرگ‌منش؛ قابلمه‌های دلسوز؛ بشقاب و قاشق‌های خودمانی؛ ملافه‌های وفادار؛ هوله‌‌های شوخ‌طبع؛ کامپیوتر سخت‌کوش؛ قوری دوست‌داشتنی؛ صندوقچه‌ی چوبی عاشق؛ تشک‌های چشم‌به‌راه؛ پنجره‌های صادق؛ کتاب‌های خستگی‌ناپذیر؛ آینه‌‌های متواضع؛ مبل‌های خون‌گرم؛ تلویزیون و پخش‌ صوت رازدار... دوست داشتم شاعر بودم و همه‌ی اینها در شعرم حضور داشتند...