شعر مشرق زمین؛ سینمای ایران
گفتگویی با جهان آکتاش، پژوهشگر ترکیهای سینمای ایران
اشاره: پایگاه اینترنتی dergibi ترکیه، گفتگویی را منتشر کرده با «جهان آکتاش»(Cihan Aktaş)، نویسنده و روزنامهنگار اهل ترکیه درباره کتاب پرفروش او «شعر مشرق زمین: سینمای ایران»(Şark'ın Şiiri: İran Sineması). این کتاب که چندی پیش به چاپ چهارم رسید، با استقبال علاقمندان به سینما و مباحث مربوط به ایران روبرو شده است. در مقدمه متن اصلی این گفتگو چنین میخوانیم: «جهان آکتاش پژوهش مبسوطی را درباره سینمای ایران به انجام رسانده. کتاب او در واقع تالیفی است بومی درباره سینمای کشوری که توجه همه دنیا را برانگیخته و دوستداران هنر هفتم با علاقه به پیگری آثار و تحولات آن میپردازند. ناشر کتاب مثل سایر آثار مؤلف، نشر«کاپی»(Kapı) است.» پیشتر در شماره ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۹ روزنامه مردمسالاری، ترجمه مطلبی از آکتاش با تیتر «عروسان سرزمین غربت؛ گزارشی درباره زنان ترکیهای ساکن ایران» به چاپ رسیده بود(اینجا). متن زیر ترجمه گفتگویی است که «سوآوی کمال یازقیچ»(Suavi Kemal YAZGIÇ) با مؤلف انجام داده است. البته گفتگوی حاضر رویدادها و شرایط جدید حاکم شده بر سینمای ایران را دربرنمیگیرد و مطالعه آن شاید نوعی حس حسرت درباره گذشته نزدیک سینمای کشورمان را هم برانگیزد.
اینهمه علاقه به هنر مدرنی مثل سینما در ایران و تولید آثار زیبای سینمایی در این کشور را چگونه تحلیل میکنید؟
به نظرم مهمترین دلیل رشد سینمای ایران را باید در مشروعیت دینی این هنر جستجو کرد. فضای موجود در ایران طوری بود که باعث شد تواناییهای سنتی موجود در این کشور به فنون و امکانات مدرن پیوند بخورد. علاوهبراین میشود گفت پس از پیروزی انقلاب و محدود شدن بسیاری از عرصههای هنری، انرژی هنرمندان ایرانی در سینما بروز یافته است. در چنان شرایطی نسلی از کارگردانانی سربرآوردند که به سنتها و فرهنگ ایرانی اهمیت بسیاری قائل بودند. موفقیت سینمای ایران را هم همین کارگردانهایی رقم زدهاند که با یک هوش و شعور سینمایی پرورش یافتهاند. میشود گفت کارگردانهایی مثل کیارستمی، مهرجویی و کیمیایی هم که در سینمای پیش از انقلاب آثار باکیفیتی ارائه کرده بودند، توانستند با بهرهگیری از فضای جدید سینماییای که در چارچوبی ضدهالیوودی، یعنی در فضائی عاری از سکس و خشونت شکل یافته بود، نسبت به ارتقاء سطح و تکمیل کارهایشان اقدام کنند.
پس از انقلاب، سینما برای ایرانیها به عنوان ابزاری غیر قابل انکار برای مقابله با «فرهنگ شیطانی» غربیای که توسط هنرهای دیداری در جهان گسترش مییافت مورد توجه قرار گرفت. به نظر میرسد آیتا... خمینی پیش از انقلاب مدتهای مدیدی روی این مقوله اندیشیده باشد. وی میدانست با حذف سینما خلائی حادث خواهد شد که به این سادگیها نمیشود آن را پر کرد و از سخنرانیهایش میشود استنباط کرد او به سینما به عنوان وسیلهای مؤثر در انتقال دیدگاههایش اهمیت میداده است. وی در اولین سخنرانی خود پس از ورود به ایران اعلام کرد لازم است تلویزیون و سینما به شرط گسترش ندادن فساد در جامعه به فعالیتهایشان ادامه بدهند و آن دسته از افراد متشرعی که به حضور زنان در تلویزیون به عنوان مجری یا بازیگر معترض بودند را هم «متحجر» نامید.
علاوهبراین پیش از انقلاب گروهی از روشنفکران از منظر دینی به نظریهپردازی پیرامون سینما پرداخته بودند که از بین آنها میشود آیتا... بهشتی و علی شریعتی، اولی از جرگه علمای دینی و دیگری از دسته دانشگاهیان را نام برد. این افراد و نیروهای نزدیک به آنها هم از نظر تئوریک و هم از جهت ساختاری، در سینمای بعد از انقلاب نقشی مؤثر ایفا کردهاند.
ایران تحت تحریم آمریکاست. درباره تاثیر این تحریم بر سینمای ایران صحبت کنید.
باید بپذیریم سینمای ایران درخشش خود را نه در بازار جهانی فیلم که در فستیوالهای سینمایی نشان داده است. امروز سینمای ایران همچنانکه در سراسر جهان، در جشنوارههای سینمایی آمریکایی هم حضوری غیر قبال انکار دارد. فیلمهایی از مجیدی و مخملباف هفتهها در سینماهای آمریکا روی پرده قرار گرفته است. ایرانیها که بعد از انقلاب تا حدودی تحت تاثیر آمریکا، خطر انزوا را بالای سر خود احساس میکردند، به واسطه هنر هفتم توانستند وارد عرصه فرهنگ عمومی جهان شوند و از همین رو میتوان سینما را یکی از منابع مهم اعتمادبهنفس آنها به حساب آورد. شناساندن خود توسط سینما و ورود به عرصه جهانی توسط این هنر، در برهههایی حکم تامین امکان تنفس را برای ایرانیها داشته است.
سینمای ایران بیشتر به چه موضوعاتی اهمیت میدهد؟
سینمای ایران در جستجوی این است که بتواند با صدا و زبان خاص خودش به بیان و تشریح آنچه میخواهد، بپردازد؛ صدا و زبانی که بهرغم همه مشکلات درونی، مراحل تکوین آن در حال طی شدن است. این سینما ادعای اتکاء به فرهنگ خود و بازتولید این فرهنگ با ابزارهای مدرن را دارد و بر همین اساس بنیانها و اهداف خود را هم تعریف کرده است. زیباییشناسی، فداکاری، تکامل و جستجوی حقیقت به عنوان ویژگیهای این سینما شمرده میشود. موضوع فیلمها هم عموما موضوعاتی ساده و آشنا هستند که از زندگی روزمره اخذ شدهاند. بخش اعظم فیلمهای ایرانی بیشتر اوقات روی شخصیت اصلی یک قهرمان شکل نمیگیرند. همچنین سینمای ایران سینمایی است که به مقوله «ارتباط» اهمیت زیادی داده. این فیلمها با بازتاب دادن تمایل انسان به برقراری رابطه با دیگر انسانها، با خویشتن خود و با طبیعت، توانستهاند با طرح ارزشهای کمرنگشدهای مثل شفقت، نیکی، راستگویی، وفاداری، صداقت، ایمان و دوستی موفق به برقراری رابطه با مخاطبان شوند. توانایی سینمای ایران در عبور از مرز مخاطبان داخلی و جذب مخاطب خارجی از منظر هنر سینما اتفاق بسیار مهمی است. میدانید که مناسبات ایران و آمریکا پس از انقلاب به تیرگی گرائید، اما در همین شرایط فیلمهای ایرانیای مثل «خانه دوست کجاست؟» عباس کیارستمی، «بچههای آسمان» و «رنگ خدا»ی مجید مجیدی و «دایره» جعفر پناهی در آمریکا مورد توجه قرار گرفتهاند.
فیلمهای ایرانی به دلیل داشتن یک فرهنگ بومی و بخصوص به خاطر استفاده از اصلیترین حامل این فرهنگ، یعنی عناصر عمیق شعری، گامهای بلندی برداشتهاند. در کنار ارزشهای بومی، نوعدوستی، در سینمای ایران به عنوان یک ارزش دینی و مسوولیتپذیری در قبال دیگران، بخصوص در قبال همسایگان، با قرار گرفتن در برابر این باور القاءشده توسط دنیای مدرن مبنی بر «جهنمی بودن دیگری»، امکان «بهشتی شدن دیگران» را مطرح کرده است.
در سینمای ایران بیش از آنکه بحث بر سر پیام باشد، مقوله «سینمایی با مرکزیت سینما» جلب توجه میکند. در اینباره توضیح بدهید.
بنیاد فارابی که وظیفه سیاستگذاری بر عرصه سینمایی را برعهده دارد، در این زمینه ٱگاهانه و مستقل از سیاستهای دولت حرکت میکند. کار آنها ریشه در فعالیتهای سینمایی ریشهدار نیروهای انقلابی در سالهای قبل از پیروزی انقلاب دارد. ویژگی خاص سینمای ایران تولید فیلمهایی است که دغدغه پیام ندارند، اما در عصه اجتماعی آثاری تاثیرگذار محسوب میشوند. این سینما در عین حال عرصهای است که در آن مسائل دینی با مشارکت هنرمندان و علمای دینی به بحث گذاشته میشود. موضوعاتی مثل محرمیت، زن و عرصه اجتماعی، تکنولوژی و تمدن، هنر و زندگی، آزادی اندیشه، حضور تصوف در زندگی، شهرنشینی، مسائل زیستمحیطی و... که یا جزء مباحث مطرح بین مسلمانان هستند یا بایستی نسبت به آنها بذل توجه شود، در سینمای ایران بازتاب پیدا کردهاند.
آیا بین سنت تعزیه در ایران و سینمای این کشور ارتباطی وجود دارد؟
من درباره این موضوع در فصل آخر کتابم به شکل مجزا بحث کردهام. شیعه در قیاس با اهل سنت در زمینه هنرهای بصری و در عرصه هنرهای نمایشی مذهبی است آزادانهتر. نمایشهای تعزیه که میتوان آن را نوعی تئاتر دینی در نظر گرفت، مرا وادار به تامل روی این موضوع کرده است. در فرهنگ شیعی، سنتی تصویری با مرکزیت حادثه کربلا و نمایشها و نقاشیهای ارائه شده بر اساس این سنت جایگاه مهمی را به خود اختصاص میدهد. نمایش تعزیه که موضوع خود را از حادثه کربلا و سایر رویدادهای مربوط به تاریخ ادیان گرفته، پذیرشی فراگیر بین شیعیان دارد. این وضعیت میتواند در ارتباط با مقوله سینما و بخصوص از منظر استعدادهای بازیگری جزء زمینههای فرهنگی محسوب شود.
از نظر تاریخی ترکیه پیش از ایران با هنر سینما اشنا شده است. به نظر شما سینماگران ترکیه چه درسی میتوانند از تجربه همتایان ایرانیشان بگیرند؟
به نظرم مواردی مثل بازگشت به فرهنگ خود و ظرافتهای آن، الهام گرفتن از این ظرافتها و پرورش آنها، توجه به طبیعت و خارقالعادگیهای نهفته در ان و پرهیز از تصویربرداری در سرزمین مادری به شیوه تصویربردای خاص شرقشناسها یا توریستها، درسهایی است که از سینمای ایران میشود گرفت.
میتوان گفت سینمای دو کشور دست کم تا سال ۱۹۷۹ و پیروزی انقلاب ایران روندی مشابه را طی کرده است. در سینمای هر دو کشور در دهه هفتاد سالهای ۱۹۰۰ از یک سو شاهد فیلمهای واقعگرای اجتماعیای هستیم که بازتاب ناعدالتی و شکاف طبقاتی حاصل از کاهش درآمد بودند و از دیگرسو فیلمهایی را میبینیم که عشقی کلیشهای را دستمایه خود قرار دادهاند. در همان سالها سینمای هر دو کشور از پرداختن صرف به موضوعات جنسی نیز آسیبهای جدی دید. پس از پیروزی انقلاب، سینمای ایران با بهرهگیری از جنبههای مثبت تجربه پیشین خود شروع جدیدی را به تجارب خود افزود و حسب واقعیتهای ایدئولوژیک به یک سمت معین کانالیزه شد. دقت در ظهور نیافتن دغدغههای ایدئولوژیک در اسلوب فیلمها، تشویق سینمای هنری، حمایت از داستانها و حساسیتهای محلی و ایجاد نوعی حس رقابت با سینمای هالیوود هم جزء مواردی هستند که در سالهای پس از انقلاب در هنرمندان ایرانی جسارت کنکاشها و کسب تجارت متفاوت هنری را ایجاد کردند.
سینمای ترکیه که تا انقلاب ۱۹۷۹ در هر صورت شرایطی موازی با سینمای ایران را سپری میکرد، در سالهای دهه ۸۰ سالهای ۱۹۰۰ با توجه نشان دادن به فیلمهایی که متاثر از واقعه(کودتای نظامی) ۱۲سپتامبر (۱۹۸۰) بودند، باعث شد سینمای «یشیل جام» ترکیه که در آن مقطع در قالب فیلمهای ویدوئویی بینندههای زیادی داشت، بر اساس نوعی الگوی برگرفته از مسائل اجتماعی و حاشیهنشینی دوباره احیا شود. علاوهبراین در همان مقطع فیلمهایی مطرح شدند که تنهایی برآمده از تنگناهای چپگراهایی که از نظر ایدئولوژیک اعتماد به نفس خود را از دست داده بودند، یا تنهایی کسانی که فشارهای برآمده از کودتای نظامی را متحمل شده بودند یا سرخوردگی جامعه روشنفکری ترکیه را به تصویر میکشیدند. زبان به کار گرفته شده در این فیلمها به جزء چند فیلم خوب، مثل «نگذارید به بادبادکها شلیک کنند»(کتابی که این فیلم بر اساس آن ساخته شده در ایران توسط فرهاد سخا به فارسی ترجمه شده و سال ۱۳۷۰ به چاپ رسیده است. م.)، نشان از فاصله و جدال روشنفکران چپ با جامعه خودشان دارد. این فیلمها بهرغم ادعای واقعگرایی، واقعیتهای اجتماعی را به صورت گزینشی مطرح میکردند. در دهه نود تحت تاثیر تسویه حسابهای داخلی چپها با یکدیگر، فیلمهایی تولید شد که سناریوهای آنها رو به جامعه داشتند و از ساختار بهتر و از باورپذیری بیشتری هم برخوردار بودند. همچنین در دهه ۹۰ سالهای ۱۹۰۰ در سینمای ترکیه، کارگردانانی پا به عرصه گذاشتند که تمایلی به محدود شدن در چارچوبهای ایدئولوژیک نداشتند. میشود گفت کارگردانهای یادشده جسارت لازم برای تولید کارهایشان را از موفقیتهای سینمای وقت ایران گرفته بودند. یکی از این کارگردانها «نوری بیلگه جیلان» نام دارد که تاثیر کیارستمی بر آثار وی دلیلی است بر این ادعا.
این ترجمه ۱۴ تیرماه در صفحه ۱۰ روزنامه مردمسالاری چاپ شد(اینجا)
مادونایی با پالتوی خز